انجیر
پدرم میگوید پسرم برای خوردن انجیر، هیچ وقت قلفتی آن را باز نکن . می گوید مگر توی کتاب نوشتهاند که حتما لایش را باز کنی و ته و تویش را ببینی؟ پسرم انجیر را دربست، سریع بگذار توی دهانت چون ممکن است یک کرم کوچولوی بامزه تویش باشد و از دیدنت خجالت بکشد.
پدرم یک انسان کرمدوست است.
خلال دندان
بابام میگوید میدانی پسرم برای درست شدن یک خلال دندان چند تا درخت باید قطع شود؟ میگویم گمان نکنم درختی قطع شود. از همین خردهریزهها درست میکنند. میگوید خدا لعنت کند به گوگل که هرچه آدم خنگ است با دو تا سرچ خیال میکنند دانشمندند. بعد لبخندی میزند که منظورم این بود که خوب از خلال دندان استفاده کن بعد آن را بگذار سرجایش. بههرحال میهمانها یا خواهر و برادرهایت مجددا از آن استفاده میکنند. ما باید حواسمان به محیط سبز باشد پسرم.
پدرم یک محیطزیستی دو آتشه است.
میهمانی
پدرم قبل از رفتن به هر میهمانی تاکید میکند که پسرم، سفرهی غذا همانند میدان جنگ است. اگر نتوانی به سرعت جاگیری مناسبی در نقاط حساس و سوقالجیشی سفره پیدا کنی، مثل این است که بیایی روی خاکریز و جلوی دشمن بندری برقصی. میگوید فکر میکنی اگر ذرهای دیر بجنبی، بقیه برایت گوشت و ماهی و میگو باقی میگذارند و ذرهای تهدیگ گیرت میآید؟ اعتقاد دارد که سلاح ما در این جبهه قاشق و چنگال است و نباید این ابزار ناموسی برای لحظهای از دستمان بیفتد.
اگر یک لحظه اسلحهام را روی سفره بگذارم، پدرم همینطور که اشاره میکند سلاحام را بردارم، میپرسد: پسرم کوهان شتر برای چیست؟ وقتی میگویم چند بار برایم توضیح دادهای. میگوید خب، چرا توی کوهانت ذخیره نمیکنی؟ آن وقت توی خانه فرصت کافی برای استفاده از آن را داری.
پدرم یک جنگجوی قدیمی و یک شتردوست امروزی است.
روح ادیسون
پدرم میگوید پسرم هرچه لامپها بیشتر توی خاموشی باشند روح ادیسون نورانیتر و شفافتر میشود. او اعتقاد دارد با صدور هر قبض برق روح این دانشمند بیچاره میتواند سفید و نورانی و یا برعکس سیاه و تاریک شود. یواشکی توی گوشم میگوید که بعضی از پدرها با دیدن قبض برق فحشهای شطرنجی آبداری به روح و روان ادیسون میدهند ولی او فقط از فحشهای رسمی و قانونی استفاده میکند.
پدرم من یک انسان قانونمدار است.